روز جمعه بعد از مبعث ررسول اعظم بود ( نقدا یک صلوات بفرستید: اللهم صل علی محم وآل محمد و عجل فرجهم).
17 اردیبهشت سال 1395 شمسی. روستای زیبای دیرین، هوای بهاری، فکر کنم همون نزدیکی ها بارون خوبی هم قبلش اومده بود.
ما و آقای مدیر ( خلیل مهدوی) و همکاران رفتیم کوه و کمر و دشت.
آقای موحدی هم دعوت شدند. ایشون ظاهرا برای یک برنامه ای رفته بودن ندوشن.
آقای مدیر تقریبا همه قدیمی ها و جدیدی ها رو دعوت کرده بود. البته بعضی ها تونستند بیان و بعضی ها نتونستند ...
احترام پیش کسوت ها و بزرگتر ا لازم بود و انجام شد .... آقای حیدری اومدن . آقای اقبال اومدن و آقای زارع مشاور پارسال .
البته بعضی از سروران مثل آقای حاج محمد فاضلی ( بیمه آسیا) هم معذور بودن و نتونسن بیان .
جای همه شما خالی .... ولی به هرجهت سالی یک باره ... نه هر روز..
فکر کنم یکشنبه(5 اردیبهشت 1395) بود که رفتیم دیدن آغبابای حسین عزیز، روحش شاد
قضیه مربیان همراه اینه که هر سال حد اقل 4 جلسه مربیان و معاونین پرورشی در یکی از مدارس دور هم جمع میشن و نکات مهم و مشترک و یا غیر مشترک را بررسی میکنند و تجربه ها را در اختیار همدیگر قرارمیدن.
این جلسه هم مثل جلسه قبل استاد حاج احمد زارع جمع را به فیض رسوندند. جناب آقایان شفاعی، خاکزار از اداره آموزش و پرورش و آقای رجایی و محمدحسن فلاح مدیر و معاون آموزشی مدرسه ولی عصر (عج) هم زینت بخش محفل بودند. چگونه ارزشها را به نسل جدید منتقل کنیم، موضوع جلسه بود.