آن مرد آمد.... آن مرد با گله مندی آمد ....
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ب.ظ
چند روز پیش صحبتی تلفنی داشتم با آقای شید رنگ. قرار شد بریم مدرسه. جلوتر از من رسیده بود اونجا. درد دل زیاد داشت، خلاصه اینکه اینجا بجش جنوبی اش که وقف رو اصلا ادعا نداریم. و بخش زیادی از زمین هم دست واحد خواهران دانشکده است. اگه قراره توافقی بشه، یک بخشی از زمین رو توافقی بدن به من و منم رضایت و امضاء بالا رو در قید حیاتشون بگیرم و با سلام و صلوات حل بشه قضیه.
ایشون همچنین از مبلغ 150 ملیون وجه درخواستی وکیل گفتن در پرونده ای که هیچی گیرش نیومده. آقای شیدرنگ علاوه بر اینکه گفتن 14 مهرماه دادگاه دارند در این زمینه، همچنین گفتن اگر به خوبی حل شد موضوع، یک کتابخانه با 10 الی 15 هزار کتاب میسازم اینجا. بعدش هم بدرقه تا دم در و رفتن.
۹۵/۰۶/۱۹